علم امامان در قرآن؛ سوره رعد، آیه 43
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5081
بازدید دیروز : 596
بازدید هفته : 6161
بازدید ماه : 59439
بازدید کل : 10451194
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 26 / 4 / 1394

ليكن صرف اينكه عبارتى را كه معناى مستقيمى نمى‏ دهد به عبارت ديگرى بر گردانيم تا معنى بدهد، باعث نمى ‏شود كه بگوييم پس عبارت اول صحيح و مفيد معنا است زيرا اگر اين حرف صحيح باشد بطور كلى احكام الفاظ باطل گشته، هر كلام باطلى صحيح و هر سخن صحيحى باطل مى‏ شود.
علاوه بر اينكه اگر در آنچه ما در معناى اين شهادت گفتيم دقت شود و بدانيم كه مراد از آن تصديق قرآن كريم است بر رسالت خاتم الانبياء، آن گاه خواهيم دانست كه كلمه جلاله" اللَّه" آن طور كه زمخشرى به معناى وصفيش گرفته نيست، بلكه مراد از آن ذات خداى تعالى است، و شهادت را به ذات مقدس و مستجمع جميع صفات كمال نسبت داده، چون شهادت چنين كسى از هر شهادتى بزرگتر است، هم چنان كه خود قرآن فرموده:" قُلْ أَيُّ شَيْ‏ءٍ أَكْبَرُ شَهادَةً قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ". عده ‏اى‏ «1» ديگر گفته‏ اند: منظور از كتاب تورات و انجيل، و يا فقط تورات است، و معنايش اين است كه علماى كتاب كافى ‏اند براى شهادت بين من و شما، زيرا ايشان از بشارتهايى كه در باره من در كتابشان آمده خبر دارند، و اوصاف مرا در كتاب خود خوانده ‏اند.
ولى اين تفسير نيز صحيح نيست، زيرا در آيه شريفه شهادت آمده، نه صرف علم. و از سوى ديگر، اين سوره در مكه نازل شده و بطورى كه مى ‏نويسند در آن ايام احدى از علماى اهل كتاب ايمان نياورده بود، و كسى از ايشان به رسالت آن جناب شهادت نداده بود، و با اين حال معنا ندارد احتجاج را مستند به شهادتى كند كه هنوز احدى آن را اقامه نكرده باشد.
بعضى‏ «2» ديگر گفته ‏اند: مراد آن عده از علماى اهل كتابند كه اسلام آورده ‏اند، مانند عبد اللَّه بن سلام و تميم دارى و جارود و سلمان فارسى و بعضى‏ «3» گفته ‏اند: مراد تنها عبد اللَّه بن سلام است.
ولى جواب اين گفتار هم اين است كه گفتيم اين سوره در مكه نازل شده، و نامبردگان در مدينه مسلمان شدند.
آنهايى كه گفته ‏اند: مراد، عبد اللَّه بن سلام است، از دعوى خود سخن دفاع نموده ‏اند.
بعضى از ايشان گفته‏ اند: مكى بودن سوره منافات با اين ندارد كه بعضى از آياتش در مدينه نازل شده باشد، ممكن است سوره مورد بحث در مكه نازل شده باشد، و خصوص اين آيه در مدينه.
و ما در جوابشان مى‏ گوئيم: اولا صرف اينكه ممكن است اين يك آيه در مدينه نازل‏
______________________________
(1 و 2 و 3) روح المعانى، ج 13، ص 175، ط بيروت.

شده باشد دليل نيست بر اينكه در مدينه نازل شده، مگر آنكه روايت صحيحى كه بتوان به آن اعتماد نمود اين احتمال را تاييد كند، علاوه بر اينكه از نقل برمى ‏آيد مفسرين تصريح كرده‏ اند بر اينكه اين سوره در مكه نازل شده است.
و ثانيا اينكه در پاره‏ اى از سوره‏ هاى مكى آيات مدنى وجود دارد، در آن موارديست كه آيات مدنى در خلال سوره ‏هاى مكى قرار داده شده است، نه در مثل آيه مورد بحث كه در آخر سوره قرار دارد، و به آيات اول سوره مرتبط است، و معنا ندارد بعضى از كلام مرتبط به هم چند سال به تاخير بيفتد.
بعضى ديگر از ايشان گفته‏ اند: چه عيب دارد كه آيه مورد بحث هم مكى باشد، و از علمايى خبر دهد كه بعدها در مدينه مسلمان شدند، و به رسالت آن جناب شهادت دادند.
جواب اين است كه باعث خرابى حجت، و سقوط آن حجيت مى ‏شود، زيرا معنا ندارد در پاسخ كسانى كه در مكه به آن جناب مى‏ گويند" لست مرسلا- تو پيغمبر نيستى" گفته شود: شما امروز بدون دليل او را تصديق بكنيد، و دليل او بعدها به شما خواهد رسيد، چون مردمى از علماى اهل كتاب مسلمان مى‏ شوند، و بر رسالت او شهادت مى ‏دهند.
بعضى ديگر از ايشان گفته ‏اند: اين شهادت، شهادت تحمل است، و لازم نيست كه شاهد در حين شهادت ايمان داشته باشد، (بلكه آنچه لازم است علم شاهد است، نه ايمان او) پس ممكن است آيه مكى باشد و مقصود از" كسى كه نزد او علم كتاب است" عبد اللَّه بن سلام، و يا غير او از علماى يهود و نصارى، باشد، هر چند كه در زمان نزول آيه ايمان نياورده باشند.
اشكال اين وجه اين است كه در اين صورت استدلال آيه به علم علماى اهل كتاب خواهد بود، هر چند خود آن علماء اعتراف به رسالت آن جناب ننموده، و ايمان نياورده باشند، و اگر اين استدلال صحيح بود، جا داشت استدلال به علم خود كفار بكند، چون حجت بر خود آنان تمام بود، و ديگر جاى شبه ه‏اى بر ايشان نمانده بود در اينكه قرآن كلام خداى تعالى است، و چنين كسانى قطعا علم به اين معنا داشته ‏اند، پس چه باعث شد كه علم خود خصم را گذاشته و به علم اهل كتاب استدلال كند، و حال آنكه مشركين و اهل كتاب در كفر به رسالت و انكار آن مشترك بودند.
علاوه بر اينكه قبلا گفتيم كه شهادت در آيه شهادت اداء است، نه شهادت تحمل.
بعضى‏ «1» ديگر ايشان كه ابن تيميه باشد حرف عجيب و غريبى زده، و گفته است: اين‏
______________________________
(1) تفسير ابى السعود، ج 5، ص 29، ط بيروت.

آيه به اتفاق همه در مدينه نازل شده است، و حال آنكه چنين اتفاقى در كار نيست.
بعضى ديگر آنان گفته ‏اند منظور از كتاب، قرآن كريم است، و معناى آن اين است كه هر كس اين كتاب را فرا گرفته و بدان عالم گشته و در آن تخصص يافته باشد، او گواه است بر اينكه قرآن از ناحيه خداست، و من هم كه آورنده آنم فرستاده خدايم، در نتيجه خاتمه سوره به ابتداء آن برمى‏ گردد، كه فرموده بود:" تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ وَ الَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يُؤْمِنُونَ" و آخر سوره به اول آن و همچنين به وسط آن عطف مى ‏شود كه فرمود:" أَ فَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمى‏ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ".
و اين گفتار از خداى سبحان در حقيقت يارى كردن قرآن و دفاع از آن است، در قبال توهينى كه كفار از آن كرده، و مكرر گفتند:" لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ".
البته براى افاده اين معنا جا داشت كه صريحا متعرض وضع قرآن شده بفرمايد قرآن بزرگترين آيت بر رسالت است، و ليكن فرمود:" قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ" تا اين غرض را ايفاء كرده باشد، و از بزرگترين شواهد اين معنايى كه براى آيه كرديم اين است كه آيه شريفه مثل بقيه آيات اين سوره در مكه نازل شده است.
و با همين بيان گفته جمعى كه گفته‏ اند: آيه شريفه در حق على (ع) نازل شده و همچنين رواياتى كه در اين باره وارد شده تاييد مى ‏شود. پس اگر جمله‏" وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ" به كسى از گروندگان به رسول خدا (ص) منطبق گردد، قطعا به على (ع) منطبق خواهد شد، چون او بود كه به شهادت روايات صحيح و بسيار، از تمامى امت مسلمان داناتر به كتاب خدا بود. و اگر هيچ يك آن روايات نبود جز روايت ثقلين كه هم از طرق شيعه و هم از طرق سنى بما رسيده در اثبات اين مدعا كافى بود، زيرا در آن روايت فرمود:" انى تارك فيكم الثقلين، كتاب اللَّه و عترتى، اهل بيتى لن يفترقا حتى يردا على الحوض ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا بعدى ابدا «1»- من در ميان شما دو چيز بس بزرگ مى ‏گذارم: يكى كتاب خدا، و يكى عترتم، اهل بيتم، اين دو هرگز از هم جدا نمى‏ شوند تا كنار حوض بر من درآيند، و شما ما دام كه به اين دو تمسك جوييد بعد از من هرگز گمراه نخواهيد شد".
***______________________________
(1) سفينة البحار، ج 1، ماده" ثقل".

بحث روايتى [ (رواياتى در اين باره كه مراد از:" مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ" على (عليه السلام) است‏]
در كتاب بصائر الدرجات به سند خود از ابى حمزه ثمالى از ابى جعفر (ع) روايت كرده كه در ذيل آيه مورد بحث فرمود: مقصود على (ع) است‏ «1».
مؤلف: و در همان كتاب اين روايت را با چند سند از جابر و بريد بن معاويه و فضيل بن يسار از امام ابى جعفر (ع) و به سند خود از عبد اللَّه بن بكير و عبد اللَّه بن كثير هاشمى، از ابى عبد اللَّه (ع). و به سند خود از سلمان فارسى از على (ع) روايت نموده است‏ «2».
و در كافى به سند خود از بريد بن معاويه روايت كرده كه در تفسير آيه مورد بحث فرمود: ما را منظور داشته كه اولمان و افضلمان و بهترين ما بعد از رسول خدا (ص) على (ع) است‏ «3».
و در معانى الاخبار به سند خود از خلف بن عطيه عوفى از ابى سعيد خدرى روايت كرده كه گفت: من از رسول خدا (ص) از معناى گفتار خداى جل ثنائه كه فرموده:" قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ" پرسش نمودم فرمود: او جانشين برادرم سليمان بن داوود بود، گفتم: يا رسول اللَّه! در آيه‏" قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ" منظور كيست؟ فرمود: او برادرم على بن ابى طالب است‏ «4».
و در تفسير عياشى از عبد اللَّه بن عطا، روايت كرده كه گفت: خدمت حضرت ابى جعفر (ع) عرض كردم: اين پسر عبد اللَّه بن سلام بن عمران چنين معتقد است كه منظور از" مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ" پدر اوست، آيا صحيح است، يا نه؟ فرمود: دروغ مى ‏گويد، منظور على بن ابى طالب است‏ «5».
و در تفسير برهان از ابن شهر آشوب روايت كرده كه گفته است: محمد بن مسلم و ابى حمزه ثمالى و جابر بن يزيد، از ابى جعفر (ع)، و على بن فضال و فضيل بن داوود از
______________________________
(1 و 2) بصائر الدرجات، ص 216.
(3) اصول كافى، ج 1، ص 229.
(4) معانى الاخبار.
(5) تفسير عياشى، ص 220، ح 77.

ابى بصير از امام صادق (ع)، و احمد بن محمد كلبى و محمد بن فضيل از حضرت رضا (ع) و بطريقى كه اسم نبرده، از موسى بن جعفر (ع)، و از زيد بن على، و از محمد بن حنفيه و از سلمان فارسى و از ابى سعيد خدرى و اسماعيل سدى روايت كرده ‏اند كه همگى گفته ‏اند: منظور از" مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ" در آيه‏" قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ" على بن ابى طالب (ع) است‏ «1».
و در تفسير برهان از ثعلبى در تفسير خود به سند خود از معاويه از اعمش از ابى صالح از ابن عباس روايت كرده، و از عبد اللَّه عطاء از ابى جعفر نيز روايت شده كه شخصى به او گفت:
مردم گمان كرده ‏اند منظور از جمله‏" مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ" عبد اللَّه بن سلام است، آيا صحيح است يا نه، او (يعنى هم ابن عباس و هم حضرت ابى جعفر) گفت: نه، منظور على بن ابى طالب است‏ «2».
و نيز روايت شده كه شخصى از سعيد بن جبير پرسيد: منظور از جمله‏" مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ" عبد اللَّه بن سلام است؟ گفت: نه، چطور ممكن است او باشد با اينكه اين سوره در مكه نازل شده است؟ «3».
مؤلف: اين روايت را سيوطى هم در الدر المنثور از سعيد بن منصور، ابن جرير، ابن منذر ابن ابى حاتم و نحاس در كتاب ناسخ خود از سعيد بن جبير روايت كرده ‏اند «4».
و در تفسير برهان هم از فقيه ابن المغازلى شافعى روايت كرده كه او به سند خود از على بن عابس نقل كرده كه گفت: من و ابو مريم وارد شديم بر عبد اللَّه بن عطا، او به ابى مريم گفت: اى ابا مريم! على را بان حديثى كه از ابى جعفر برايم نقل كردى حديث كن. ابو مريم گفت: من نزد ابى جعفر نشسته بودم كه پسر عبد اللَّه بن سلام گذشت، گفتم خدا مرا فدايت كند، اين پسر آن كسى است كه نزد او علم كتاب است؟ گفت: نه، و ليكن صاحب شما على بن ابى طالب (ع) است آن كسى كه آياتى از كتاب خدا در شانش نازل شده، و از آن جمله فرمود:" وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ"، و نيز فرمود:" أَ فَمَنْ كانَ عَلى‏ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ"، و نيز فرمود:" إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ ..." «5».
و در الدر المنثور است كه ابن جرير و ابن مردويه از طريق عبد الملك بن عمير، روايت‏
______________________________
(1 و 2 و 3) البرهان ج 2 ص 304 ش 20 و 21 و 22.
(4) الدر المنثور، ج 4، ص 69، ط بيروت.
(5) البرهان، ج 2، ص 304، ح 25.

كرده ‏اند كه محمد بن يوسف بن عبد اللَّه بن سلام گفته است: عبد اللَّه بن سلام گفته: خداوند در قرآن در باره من اين آيه را نازل كرده:" قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ" «1».
مؤلف: و نظير اين معنا از ابن مردويه، از زيد بن اسلم، از پدرش و از جندب، نيز روايت شده. ولى خواننده عزيز حال روايت را از آنچه گذشت بدست آورد، علاوه بر اينكه ابن منذر از شعبى روايت كرده كه گفته است: خداوند در قرآن هيچ آيه ‏اى در باره عبد اللَّه بن سلام نازل نكرده است.
و الحمد للَّه رب العالمين‏
______________________________
(1) الدر المنثور، ج 4، ص 69، ط بيروت.

 12-تفسير نمونه

*** در آخرين آيه مورد بحث (همانگونه كه اين سوره در آغاز از نام قرآن و كتاب اللَّه شروع شده) با تاكيد بيشترى روى معجزه بودن قرآن، سوره رعد را پايان مى ‏دهد، و مى ‏گويد:" اين كافران مى‏ گويند تو پيامبر نيستى" (وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا).
هر روز بهانه ‏اى مى‏ تراشند، هر زمان تقاضاى معجزه ‏اى دارند و آخر كار هم باز مى‏ گويند تو پيامبر نيستى! در پاسخ آنها بگو" همين كافى است كه دو كس ميان من و شما گواه باشد يكى اللَّه و ديگرى كسانى كه علم كتاب و آگاهى از قرآن نزد آنها است"! (قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ‏).
هم خدا مى ‏داند كه من فرستاده اويم، و هم آنها كه از اين كتاب آسمانى من يعنى قرآن آگاهى كافى دارند، آنها نيز به خوبى مى ‏دانند كه اين كتاب ساخته و پرداخته مغز بشر نيست، و جز از سوى خداى بزرگ امكان ندارد نازل‏
شده باشد، و اين تاكيدى است مجدد بر اعجاز قرآن از جنبه‏ هاى مختلف كه ما شرح آن را در جاهاى ديگر مخصوصا در كتاب" قرآن و آخرين پيامبر" داده‏ ايم.
بنا بر آنچه در بالا گفتيم منظور از مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ‏، آگاهان از محتواى قرآن مجيد است.
ولى بعضى از مفسران احتمال داده ‏اند كه اشاره به دانشمندان اهل كتاب باشد، همانها كه نشانه ‏هاى پيامبر اسلام ص را در كتب آسمانى خويش خوانده بودند، و از روى علاقه و آگاهى به او ايمان آوردند.
ولى تفسير اول صحيحتر به نظر مى ‏رسد.
در بسيارى از روايات آمده است كه منظور از مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ‏ على بن ابى طالب ع و ائمه هدى است، كه در تفسير نور الثقلين و برهان اين روايات جمع آورى شده.
اين روايات دليل بر انحصار نيست و همانگونه كه بارها گفته ‏ايم اشاره به مصداق يا مصداقهاى تام و كامل است و در هر حال تفسير اول را كه ما انتخاب كرديم تاييد مى‏ كند.
سزاوار است در اينجا سخن را با روايتى كه از پيامبر ص نقل شده پايان دهيم.
ابو سعيد خدرى مى ‏گويد از پيامبر درباره‏ قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ‏ (كه در داستان سليمان وارد شده است) سؤال كردم فرمود:
ذاك وصى اخى سليمان بن داود:
" او وصى و جانشين برادرم سليمان بود" عرض كردم‏ قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ‏ از چه كسى سخن مى‏ گويد و اشاره به كيست فرمود:
ذاك اخى على بن ابى طالب:
" او برادرم على بن ابى طالب است" «1»!
______________________________
(1) الميزان جلد 11 صفحه 427.

*** پروردگارا درهاى رحمتت را بر ما بگشا و از علم كتابت به ما ارزانى دار.
بار الها! آن چنان در پرتو آگاهى به قرآن قلب ما را روشن و فكر ما را توانا كن كه از تو، به غير تو نپردازيم و هيچ چيز را به خواست تو مقدم نشمريم و در تنگناى اغراض شخصى و تنگ ‏نظرى‏ ها و خودبينى‏ ها گرفتار نشويم و در ميان بندگانت تفرقه نيندازيم و انقلاب اسلامى خود را به پرتگاه خطر نكشانيم و مصالح اسلام و قرآن و ملت مسلمان را بر همه چيز مقدم بشمريم.
خداوندا! آنها كه اين جنگ خانمانسوز و ويرانگر را كه حكام ظالم عراق به تحريك دشمنان اسلام بر ما تحميل كرده ‏اند از خواب غفلت بيدار كن و اگر بيدار شدنى نيستند نابودشان فرما و به ما آن آگاهى در پرتو كتابت معرفى كن كه براى پيروزى بر دشمنان حق و عدالت از همه وسائل مشروع و ممكن استفاده كنيم‏

 13- تفسير نور

وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ «43»
و كسانى‏ كه كفر ورزيدند گويند: تو فرستاده (خدا) نيستى. بگو: گواهى خدا و كسى ‏كه علم كتاب نزد اوست، ميان من و شما كافى است.
نكته‏ ها:
در اوّلين آيه اين سوره خوانديم كه آنچه بر پيامبر نازل مى ‏شود حقّ است، اگر چه اكثر مردم ايمان نمى ‏آورند، در اين آخرين آيه نيز مى ‏خوانيم كه كفّار، رسالت پيامبر را انكار مى ‏كنند، اين حاكى از اوج لجاجت و عناد اهل باطل با فرستاده الهى و كلام حقّ اوست.
وقتى يكى از اطرافيان حضرت سليمان كه مقدارى از علم كتاب را دارد، مى ‏تواند در كمتر از يك چشم برهم‏زدن، تخت ملكه‏ى سبأ را در پيش روى آن حضرت حاضر كند، پس اگر كسى تمام علم كتاب را داشته باشد، چه قدرتى مى ‏تواند داشته باشد؟!
مطابق روايات، مراد از كسى ‏كه علم همه‏ ى كتاب را دارد، حضرت على عليه السلام و اهل ‏بيت پيامبر عليهم السلام مى ‏باشند. «1»
______________________________
(1). تفسير كنزالدقائق.

پيام‏ ها:
1- ايمان به حمايت خداوند، بهترين پشتوانه در برابر هرگونه تكذيب و تحقير است. «قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ»
2- آگاهى بر كتاب الهى، مقام انسان را تا به آنجا بالا مى ‏برد كه گواهى او در كنار گواهى خداوند قرار مى ‏گيرد. كَفى‏ بِاللَّهِ‏ ... وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ‏
3- گاهى ارزش گواهى يك فرد، از انكار هزاران نفر بيشتر است. (اصل با كيفيّت است نه با كميّت) يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً ... مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب‏

 14-تفسير نور الثقلين

204- في كتاب الاحتجاج للطبرسي (ره) محمد بن أبى عمير الكوفي عن عبد الله ابن الوليد السمان قال: قال أبو عبد الله عليه السلام: ما يقول الناس في أولى العزم و صاحبكم أمير المؤمنين عليه السلام؟ قال: قلت: ما يقدمون على أولى العزم أحدا قال: فقال ابو عبد الله عليه السلام: ان الله تبارك و تعالى قال لموسى: «وَ كَتَبْنا لَهُ فِي الْأَلْواحِ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ مَوْعِظَةً» و لم يقل: كل شي‏ء موعظة، و قال لعيسى عليه السلام: «و ليبين لكم بعض الذي يختلفون فيه» و لم يقل كل، و قال لصاحبكم أمير المؤمنين عليه السلام: قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ‏ و قال عز و جل: «وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ» و علم هذا- الكتاب عنده.
205- عن سليم بن قيس قال: سأل رجل على بن ابى طالب عليه السلام فقال له- و انا اسمع-:
أخبرني بأفضل منقبة لك، قال: ما انزل الله في كتابه، قال: و ما انزل الله فيك؟
قال: قوله: «وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ» إياي عنى بمن‏ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ‏.
206- في مجمع البيان‏ و في الشواذ قراءة النبي صلى الله عليه و آله و على عليه السلام بكسر الميم و الدال‏ «1» و قراءة على عليه السلام و مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ‏ «2».
207- في أصول الكافي على بن إبراهيم عن أبيه و محمد بن يحيى عن محمد ابن الحسين عمن ذكره جميعا عن ابن ابى عمير عن ابن أذينة عن بريد بن معاوية قال: قلت‏
______________________________
(1) اى كسر ميم «من» و دال «عند».
(2) اى قراءة «علم» بصيغة المجهول.

لأبي جعفر عليه السلام‏ «قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ» قال: إيانا عنى و على أولنا و أفضلنا و خيرنا بعد النبي صلى الله عليه و آله.
في الخرائج و الجرائح عن سعد عن محمد بن يحيى عن عبيد بن معروف‏ «1» عن عبيد الله بن الوليد السمان عن الباقر عليه السلام مثله.
208- في أصول الكافي أحمد بن محمد عن محمد بن الحسن عن عباد بن سليمان عن محمد بن سليمان عن أبيه عن سدير قال: كنت أنا و ابو بصير و يحيى البزاز و داود بن كثير في مجلس أبى عبد الله عليه السلام إذ خرج علينا و هو مغضب، فلما أخذ مجلسه قال: يا عجبا لأقوام يزعمون انا نعلم الغيب ما يعلم الغيب الا الله عز و جل، لقد هممت بضرب جاريتي فلانة فهربت منى فما علمت في أى بيوت الدار هي؟ قال سدير: فلما أن قام من مجلسه و صار في منزله دخلت أنا و أبو بصير و ميسر فقلنا له: جعلنا فداك سمعناك و أنت تقول كذا و كذا في امر جاريتك و نحن نعلم انك تعلم علما كثيرا و لا ننسبك الى علم الغيب؟ قال: فقال: يا سدير ألم تقرء القرآن؟ قلت: بلى، قال: فهل وجدت فيما قرأت من كتاب الله عز و جل‏ «قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ»؟ قال: قلت: جعلت فداك قد قرأته، قال: فهل عرفت الرجل و هل علمت ما كان عنده من علم الكتاب؟ قال: قلت: أخبرنى به قال: قدر قطرة من الماء في البحر الأخضر فما يكون ذلك من علم الكتاب؟ قال قلت: جعلت فداك ما أقل هذا قال: فقال: يا سدير ما أكثر هذا «2» ان ينسبه الله عز و جل الى العلم الذي أخبرك به، يا سدير فهل وجدت فيما قرأت من كتاب الله عز و جل أيضا: «قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ» قال‏
______________________________
(1) و في نسخة «معمر» بدل «معروف».
(2) قال في مرآة العقول: لعل هذا رد لما يفهم من كلام

سدير من تحقير العلم الذي أوتى آصف عليه السلام بأنه و ان كان قليلا بالنسبة الى علم كل الكتاب، فهو في نفسه عظيم كثير لانتسابه الى علم الكتاب، و في بصائر الدرجات هكذا: «ما أكثر هذا المن ينسبه اللّه عز و جل ... اه».

قلت: قد قرأته جعلت فداك، قال: فمن‏ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ‏ كله أفهم، أم‏ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ‏ بعضه؟ قلت: لا بل‏ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ‏ كله، قال: فأومى بيده الى صدره و قال: علم الكتاب و الله كله عندنا، علم الكتاب و الله كله عندنا.
209- في تفسير على بن إبراهيم حدثني ابى عن ابن ابى عمير عن ابن أذينة عن ابى عبد الله عليه السلام قال: الذي عنده علم الكتاب و هو أمير المؤمنين عليه السلام و سئل عن الذي عنده علم من الكتاب اعلم أم الذي عنده علم الكتاب، فقال: ما كان علم الذي عنده علم من الكتاب عند الذي عنده علم الكتاب الا بقدر ما تأخذ البعوضة بجناحها من ماء البحر.
210- و قال أمير المؤمنين صلوات الله عليه: الا ان العلم الذي هبط به آدم من السماء الى الأرض و جميع ما فضلت به النبيون الى خاتم النبيين، في عترة خاتم النبيين.
211- في أمالي الصدوق رحمه الله باسناده الى ابى سعيد الخدري قال: سألت رسول الله صلى الله عليه و آله عن قول الله جل ثناؤه: «قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ» قال: ذاك أخي على بن ابى طالب.
213- عن عبد الله بن عجلان عن ابى جعفر عليه السلام قال: سألته عن قوله: «قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ» فقال: نزلت في على بعد رسول الله صلى الله عليه و آله، و في الائمة بعده، و على عنده علم الكتاب.
214- عن الفضيل بن يسار عن ابى جعفر عليه السلام‏ في قوله: «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ» قال: نزلت في على عليه السلام انه عالم هذه الامة بعد النبي صلى الله عليه و آله.
215- عن عمر بن حنظلة عن ابى عبد الله عليه السلام‏ عن قول الله: «قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ» فلما راني أتتبع هذا و أشباهه من الكتاب‏

قال: حسبك كل شي‏ء في الكتاب من فاتحته الى خاتمته مثل هذا فهو في الائمة عنى به.
216- في روضة الواعظين للمفيد (ره) قال الباقر عليه السلام: «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ» على بن ابى طالب عنده علم الكتاب الاول و الاخر.
217- قال ابو سعيد الخدري: سألت رسول الله صلى الله عليه و آله عن قول الله عز و جل: «قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ» قال: ذاك أخي على بن ابى طالب عليه السلام.
218- في بصائر الدرجات محمد بن الحسين عن النضر بن شعيب عن محمد بن الفضيل عن ابى حمزة الثمالي عن ابى جعفر عليه السلام قال: يقول في قول الله تبارك و تعالى:
«وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ» هو على عليه السلام.
219- احمد بن محمد عن الحسين بن سعيد عن النضر بن سويد عن القاسم بن سليمان عن جابر قال: قال ابو جعفر عليه السلام‏ في هذه الآية: «قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ» هو على بن ابى طالب.
220- حدثني يعقوب بن يزيد عن الحسن بن على بن فضال عن عبد الله بن بكير عن ابى عبد الله عليه السلام قال: كنت عنده فذكروا سليمان و ما اعطى من العلم، و ما اوتى من الملك، فقال لي: و ما اعطى سليمان بن داود انما كان عنده حرف واحد من الاسم الأعظم و صاحبكم الذي قال الله: «قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ» و كان و الله عند على عليه السلام علم الكتاب، فقلت: صدقت و الله جعلت فداك.

منابع: 

1-اطيب البيان في تفسير القرآن
2-البرهان فى تفسير القرآن
3- التبيان فى تفسير القرآن
4-روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن
5- تفسير الصافى
6-مخزن العرفان در تفسير قرآن
7-مجمع البيان فى تفسير القرآن
8-ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن
9-تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين
10-الميزان فى تفسير القرآن
11-ترجمه تفسير الميزان
12-تفسیر نمونه
13- تفسير نور
14-تفسیر نورالثقلین


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: امام شناسی
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی